بهنام مدی
چکیده
یکی از مباحثِ مهم در باب پدیده دولت، مسأله شکلگیری دولت است. اما آنچه مهمتر از شکلگیری دولت است، بنظر مسأله «انحلال» دولت باشد. این مقاله میکوشد مسأله انحلال دولت را از منظر یکی از بزرگترین فیلسوفان سیاسی جهان مدرن، جان لاک، بررسی کند. پرسش اصلی مقاله این است که از منظر الاهیات سیاسی جان لاک، با اتکا به چه بنیادها ...
بیشتر
یکی از مباحثِ مهم در باب پدیده دولت، مسأله شکلگیری دولت است. اما آنچه مهمتر از شکلگیری دولت است، بنظر مسأله «انحلال» دولت باشد. این مقاله میکوشد مسأله انحلال دولت را از منظر یکی از بزرگترین فیلسوفان سیاسی جهان مدرن، جان لاک، بررسی کند. پرسش اصلی مقاله این است که از منظر الاهیات سیاسی جان لاک، با اتکا به چه بنیادها یا مبانی میتوان انحلال دولت را پذیرفت و از سوی دیگر چه شرایطی میبایست وجود داشته باشند تا بتوان به امکان انحلال یا ایجاد حق برای شهروندان بر انحلال دولت قائل شد. لاک معتقد است انسان در وضع طبیعی موجودی ذیحق است و بهعلاوه میتواند بر خود حکومت کند. انسان با حفظ بعضی از این حقوق وارد جامعه سیاسی میشود از جمله مهمترین این حقوق، حق افراد برای قضاوت در مورد عملکرد حکمرانان است. همچنین افراد حق دارند تا در صورت تخطی حکمرانان از تعهداتشان، آنان را عزل و حتی مجازات نمایند و اگر حکمرانان در برابر اراده مردم بایستند مردم میتوانند به زور و انقلاب متوسل شوند. از نظر لاک، بدترین چیز در سیاست، انقلاب نیست بلکه استبداد است. از نظر لاک، انقلاب لازمه تضمین پایبندی حکمرانان به تعهداتشان است اما نکته مهمتر این است که انقلاب بنیاد آزادی است و بزرگترین تجلی حکومت انسان بر خود است.
بهنام مدی؛ محسن برهانی
چکیده
در این نوشته تلاش شده است تا محور نخست اندیشه فوکو یعنی دانش بر اساس دو عرصه تشکیل دهنده آن یعنی کردارهای گفتاری و کردارهای غیرگفتاری، رابطه آنها با یکدیگر، نحوه مفصلبندیشان و در نهایت چگونگی زایش معنا بررسی گردد. بنابراین پرسش اصلیِ این نوشته این است که بر اساسِ تحلیلهای دیرینه تبارشناسانه معنا چگونه به وجود میآید؟ این پژوهش ...
بیشتر
در این نوشته تلاش شده است تا محور نخست اندیشه فوکو یعنی دانش بر اساس دو عرصه تشکیل دهنده آن یعنی کردارهای گفتاری و کردارهای غیرگفتاری، رابطه آنها با یکدیگر، نحوه مفصلبندیشان و در نهایت چگونگی زایش معنا بررسی گردد. بنابراین پرسش اصلیِ این نوشته این است که بر اساسِ تحلیلهای دیرینه تبارشناسانه معنا چگونه به وجود میآید؟ این پژوهش تلاش کرده است تا نشان دهد که مفصلبندیِ دو عرصه ذاتاً نامتجانس کردارها چگونه دانش را شکل داده و آن را ضرورتاً پارادوکسیکال میکنند و شکافی را در دانش میسازند که هرگز پرشدنی نیست. بر این اساس، معنا که وجه ظهور جدید یا نحوه جدید پدیدارشدنِ بدنهاست محصول همین فرآیند مفصلبندی است. روش این پژوهش کتابخانهای و تحلیلی و توصیفی است. این مقاله نشان میدهد که این مفصلبندی منوط به هیچ اشتراک یا مطابقتی میان این دو عرصه نیست جز آنچه فوکو «انطباق استراتژیک» مینامد. از زاویه جامعه ایران، همین روششناسی فوکو در بررسی تحولات معنا شاید به «ما» ایرانیان که همچنان درگیر مسأله سنت و مدرنیته و رابطه با آنها هستیم در تحلیل وضعیتمان کمک کند و نشان دهد که بر اساس چه منطقی اجزایی از گفتمانمندیهای سنت حفظ شده و همچنان بر روی بدنها چفت وبست میشوند و اجزایی دیگر فراموش شده، نادیده گرفته شده و یا حتی کتمان میگردند. از سوی دیگر این مقاله میتواند بنیادی باشد برای توضیح نحوه پدیدارشدنِ دولت در تحلیلهای فوکویی، پدیدارشدن دولت به منزله شبان، به منزله کشتیبان، به منزله دادگاه یا هر چیز دیگر.